عشق مامانش
سلام پسر کوچولوی مامان خوبی عشششششششششقم مامان این روزها یه عاااااااااااااااالمه کار داره و شما نمیزاری که انجامشون بدم. اگه بیدار باشی و من گردگیری بکنم پشت سر من میای و خراب کاری میکنی. من کشو مرتب میکنم و شما تند تند لباسها رو درمیاری. واسه همین وقتی خوابی تندی گردگیریهام رو میکنم ولی هنوز خیلی کار دارم. تازه شیرینی هم درست نکردم. عصر ها هم اگه هوا خوب باشه با کالسکه میریم بیرون واسه خرید کردن. قربونت برم خیلی زیاد ددیی شدی. صبح ها میری انقدر میزنی به در تا ببرمت بیرون یا کفشهاتو میگیری دستت که یعنی بپوشم بریم. بعد از تولدت عاشق باب اسفنجی شدی تقریبا" هر شب گاهی هم ظهر ها یه کارتون باب اسفنجی میبینی و ...
نویسنده :
شیوا مامان بهراد
23:57